داستان کوتاه (1)
میوه ممنوعه
سروده ها و نوشته های عبدالله قرونه ای

سه برادر که اوضاع مالی رو به راهی داشتند تصمیم گرفتند هر کدام هدیه ای به مادر پیرشان بدهند. برادر بزرگتر یک خانه ی بسیار بزرگ و مجلل خرید و به مادرش تقدیم کرد. برادر دوم یک ماشین گران قیمت خرید و با راننده خصوصی برای مادرش فرستاد. برادر سوم به خاطر آورد که مادرش همیشه آرزو داشت کتاب مقدس را بخواند ولی چون بی سواد بود نمی توانست. پس به کلیسا رفت و یک طوطی دست آموز را که می توانست هر قسمت از کتاب مقدس را که از او بخواهند بخواند به قیمت 100 هزار دلار اجاره کرد و برای مادرش فرستاد.

چندی بعد، مادر طی پیامی از فرزندان خود تشکر کرد. و حالا بخوانید متن پیام او را:

پسر بزرگم! خانه ی بسیار بزرگ و مجللی برایم گرفته ای اما برای منِ تنها کارآیی ندارد، کار نگهداری و نظافتش نیز دشوار است اما به هر حال از هدیه ات ممنونم.

پسر دومم! ماشین بسیار شیک و راحتی است اما به درد من نمی خورد. برای آدم جوانی خوب است که بتواند با آن به مسافرت برود. به هر حال از هدیه ات ممنونم.

اما پسر کوچکم! فکر تو از همه بهتر بود و بیشتر خوشحالم کرد؛ جوجه ی خیلی خوشمزه ای بود!!!!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





دو شنبه 7 شهريور 1390برچسب:, :: 23:28 ::  نويسنده : عبدالله قرونه ای

درباره وبلاگ
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان میوه ممنوعه و آدرس mivemamnue.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 65
بازدید دیروز : 14
بازدید هفته : 107
بازدید ماه : 181
بازدید کل : 3777
تعداد مطالب : 65
تعداد نظرات : 65
تعداد آنلاین : 1